هوش مصنوعی: این متن بیانگر حالات روحی شاعر است که از پریشانی، درد دل، و رنج‌های زندگی سخن می‌گوید. او از تنهایی، غم، و دغدغه‌های وجودی خود می‌نالد و از دیگران می‌خواهد که دردهایشان را با او در میان بگذارند. همچنین، از عناصری مانند آینه، آب، و باده به عنوان نمادهایی از روشنایی، پاکی، و تسکین استفاده شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۶۴۱

بس که چون برگ خزان دیده پریشان حالم
سایه خود را به زمین می کشد از دنبالم

جگر پاره ولی نعمت سی روز من است
نکند دغدغه رزق پریشان حالم

کیست جز آینه و آب درین قحط آباد
که کند گریه به روز سفر از دنبالم

هر که را درد دلی هست به من شرح دهد
هر که را بار گرانی است منش حمالم

گه به خاکم کشد و گاه به خون غلطاند
چون پر تیره و بال تن من شد بالم

گریه سنگدل از بس که فشرده است مرا
خار در دیده آیینه زند تمثالم

باده صاف بود آینه طوطی من
در حریمی که لب جام نباشد لالم

آب در دیده آتش ز ترحم گردد
صائب آن شمع اگر شعله زند در بالم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.