هوش مصنوعی:
این متن به بیان اهمیت وحدت و یکپارچگی در وجود انسان و دوری از اعتراض و تفرقه میپردازد. با استفاده از استعارههایی مانند باغ، دریا و ابر، مفهوم وحدت و هماهنگی درونی را تشریح میکند و تأکید میکند که اعتراض و تفرقه، مانع رسیدن به این وحدت است. همچنین، به نقش ابلیس به عنوان نماد اعتراض و تفرقه اشاره میکند و توصیه میکند که برای رسیدن به وحدت، باید خود را به دست «خراط» (نماد حکمت و اصلاح) سپرد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۱۶۱
خامُشی، ناطِقی، مَگَر جانی
میزَنی نَعْرههایِ پنهانی
تو چو باغیّ و صورتَت بَرگی
باغِ چه؟ صد هزار چندانی
بیتو باغِ حَیاتْ زندان است
هست مُردن خَلاصِ زندانی
جانِ تو بَحْر و صورتَت ابر است
فیضِ دلْ قطرههایِ مَرجانی
ای یکی گو شُده یکی گویان
پیشِ حُکْمَت، که شاهِ چوگانی
تا یکی گو نَشُد اگر چه زَر است
گر چه نیکوست، نیست میدانی
پَهْلویِ اعتراض را بِتَراش
گَر تو چون گوی، چُست و گَردانی
پَهْلویِ اعتراض در اِبْلیس
گشت مَردودِ رَدِّ رَبانی
پس به خَرّاطْ خویش را بِسِپار
تا یکی گو شَوی، اگر آنی
مانع است اعتراضِ اِبْلیسی
از یکی گویی و یکی دانی
میزَنی نَعْرههایِ پنهانی
تو چو باغیّ و صورتَت بَرگی
باغِ چه؟ صد هزار چندانی
بیتو باغِ حَیاتْ زندان است
هست مُردن خَلاصِ زندانی
جانِ تو بَحْر و صورتَت ابر است
فیضِ دلْ قطرههایِ مَرجانی
ای یکی گو شُده یکی گویان
پیشِ حُکْمَت، که شاهِ چوگانی
تا یکی گو نَشُد اگر چه زَر است
گر چه نیکوست، نیست میدانی
پَهْلویِ اعتراض را بِتَراش
گَر تو چون گوی، چُست و گَردانی
پَهْلویِ اعتراض در اِبْلیس
گشت مَردودِ رَدِّ رَبانی
پس به خَرّاطْ خویش را بِسِپار
تا یکی گو شَوی، اگر آنی
مانع است اعتراضِ اِبْلیسی
از یکی گویی و یکی دانی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.