هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جستجوی معشوق سخن میگوید. شاعر از حالات مختلف عشق، از جمله مستی، بیخویشی و جستجوی بیپایان صحبت میکند. او معشوق را در هیچ جهتی نمییابد، بلکه او را در جان خود میجوید. شاعر از زیبایی و تأثیرات معشوق بر خود میگوید و از حالات متغیر او، گاه مانند شیر و گاه مانند آهو، سخن میراند. در نهایت، شاعر به شنونده توصیه میکند که در این بحث پیچیده سکوت کند و مانند آسمان باشد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۳۱۶۲
ای که مَستَک شُدیّ و میگویی
تو غریبی وَ یا ازین کویی؟
مَست و بیخویش میرَوی چپ و راست
بیچپ و راست را هَمیجویی
نی چپ است و نه راست، در جان است
آن که جانْ خَسته از پِیِ اویی
زان شِکَر، روی اگر بِگَردانی
گَر نَباتی، بِدان که بَدخویی
وَرْ تو دیویّ و رو بِدو آری
اَللّهْ اَللّهْ چه خوب مَهْ رویی
دِلَم از جا رَوَد، چو گویم او
میبَرَد جان و دل، زِهی اویی
هین زِ خوهایِ او یکی بِشِنو
گاه شیری کُند، گَهْ آهویی
در رَهِ او نَمانْد پایْ مرا
زانواَم را نَمانْد زانویی
جُز به چوگانِ او مَغَلْطان سَر
گَر به میدانِ او یکی گویی
هین خَمُش کُن، دَرین حَدیثْ مَپیچ
آسْمان وار، اگر یکی تویی
تو غریبی وَ یا ازین کویی؟
مَست و بیخویش میرَوی چپ و راست
بیچپ و راست را هَمیجویی
نی چپ است و نه راست، در جان است
آن که جانْ خَسته از پِیِ اویی
زان شِکَر، روی اگر بِگَردانی
گَر نَباتی، بِدان که بَدخویی
وَرْ تو دیویّ و رو بِدو آری
اَللّهْ اَللّهْ چه خوب مَهْ رویی
دِلَم از جا رَوَد، چو گویم او
میبَرَد جان و دل، زِهی اویی
هین زِ خوهایِ او یکی بِشِنو
گاه شیری کُند، گَهْ آهویی
در رَهِ او نَمانْد پایْ مرا
زانواَم را نَمانْد زانویی
جُز به چوگانِ او مَغَلْطان سَر
گَر به میدانِ او یکی گویی
هین خَمُش کُن، دَرین حَدیثْ مَپیچ
آسْمان وار، اگر یکی تویی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.