هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی، درد و رنج‌های زندگی و عشق می‌گوید. او از آلودگی به دنیا، ناتوانی در برابر مشکلات، و تلاش برای رسیدن به جایگاه بالاتر سخن می‌گوید. همچنین به عشق و تأثیر آن بر زندگی اشاره می‌کند و از زخم‌زبان مردم و ناامیدی‌هایش می‌نالد. در نهایت، عشق را به عنوان نیرویی تلافی‌کننده و جوانمردانه می‌ستاید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی، فلسفی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۶۰

چه ضرورست که آلوده تعمیر شوم؟
در ره سیل چه افتاده زمین گیر شوم؟

خاک در دیده همت نتوان زد، ورنه
می توانم که چو خورشید جهانگیر شوم

چه گذارم ز ریاضیت جگر خود، که مرا
به زر قلب نگیرند گر اکسیر شوم

منت مهد امان می کشم از طالع خویش
اگر از زخم زبان در دهن شیر شوم

پیش دریا چه ضرورست کنم گردن کج؟
من که قانع به دمی آب چو شمشیر شوم

چون کمان گوشه گر از خلق کنم معذورم
چند از انگشت اشارت هدف تیر شوم؟

تو به صد آینه از دیدن خود سیرنه ای
من به یک چشم ز دیدار تو چون سیر شوم؟

می کند عشق جوانمرد تلافی صائب
چون زلیخا ز غم عشق اگر پیر شوم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.