هوش مصنوعی: شاعر در این غزل با وجود اعتراف به گناهان و خطاهای خود، امیدوار به بخشش و رحمت الهی است. او از تاریکی‌های وجود خود سخن می‌گوید اما با امید به صبح روشن و رحمت خداوند، به درگاه او پناه می‌برد. شاعر با اشاره به گناهانش، از خداوند طلب بخشش و هدایت می‌کند و ابراز امیدواری می‌کند که با وجود همه کاستی‌ها، مورد لطف و عنایت قرار گیرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و شناختی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند گناه، توبه و طلب بخشش ممکن است برای مخاطبان کم‌سالتر پیچیده یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۶۷

گر چه با کوه گرانسنگ گناه آمده ایم
لیک چون سنگ نشان بر سر راه آمده ایم

بر سیه کاری ما هر سر مویی است گواه
گر چه خاموش ز اقرار گناه آمده ایم

نیستم از کرم بحر چو عنبر نومید
گر چه از خامی دل نامه سیاه آمده ایم

پرده بردار ز رخسار خود ای صبح امید
که سیه نامه چو شبهای گناه آمدیم

رایت فتح ز انگشت شهادت داریم
گر چه در گرد نهان همچو سپاه آمده ایم

شب ظلمانی ما نامه سیه چون ماند
که به جولانگه آن روی چو ماه آمده ایم

سبز کن بار دگر مزرع بی حاصل ما
گر چه مستوجب آتش چو گیاه آمده ایم

هست امید که نومید ز غفران نشویم
ما که با هدیه مقبول گناه آمده ایم

جان ما را به نگهبانی عصمت دریاب
که ز کوته نظری بر لب چاه آمده ایم

رحم کن بر نفس سوخته ما یارب
که درین راه، عنان ریز چو آه آمده ایم

نیست ممکن که شود خدمت ما پا به رکاب
با قد خم شده آخر همه راه آمده ایم

خوشه ای چون مه نو قسمت ما خواهد شد
در تمامی به سر خرمن ماه آمده ایم

پاک کن از خودی آیینه خودبینی ما
که به درگاه تو از خود به پناه آمده ایم

این که در جامه زهدیم نه از دینداری است
که پی راهزنی بر سر راه آمده ایم

نیست انصاف نظر بسته گذاشتن از ما
به امیدی به سر راه نگاه آمده ایم

صائب این آن غزل حافظ والا گهرست
که درین بحر کرم غرق گناه آمده ایم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.