هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساس بی‌قدری و نالایقی شاعر در برابر معشوق است. او با وجود عشق عمیق، خود را لایق دیدار معشوق نمی‌داند و از نگاه مهربان او محروم است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند سرو، گل و خار، و آینه، احساسات خود را بیان می‌کند و تأکید می‌کند که عشق او خالص و بی‌ریاست و او به دنبال خودنمایی نیست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل احساسات و مضامین فلسفی شعر نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۶۶۸

ما ز بیقدری اگر لایق دیدار نه ایم
قابل منع نگاه در و دیوار نه ایم

گر چه چون سرو درین باغ نداریم بری
از رخ تازه به نظاره گیان بار نه ایم

شیوه عشق بود بنده نوازی، ورنه
ما به این درد گرانمایه سزاوار نه ایم

به گل و خار رسد فیض بهاران یکسان
ناامید از نظر مرحمت یار نه ایم

گر چه از پاس نفس صورت دیوار شدیم
همچنان محرم آن آینه رخسار نه ایم

نیست دلبستگیی با تن خاکی ما را
برگ کاهیم ولی در ته دیوار نه ایم

گر چه باری نتوانیم از دلها برداشت
لله الحمد که بر خاطر کس بار نه ایم

چشم گویاست گرفتاری ما را باعث
به رخ و زلف و خط و خال گرفتار نه ایم

درد و داغیم که جا در همه دلها داریم
درس عشقیم که محتاج به تکرار نه ایم

خود فروشی نبود کار غیوران صائب
دلگران از جهت قحط خریدار نه ایم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.