۲۹۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۷۲

خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیم
پشت دستی به گل چیده و ناچیده زدیم

هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید
چار تکبیر بر این نخل خزان دیده زدیم

حاصل ما ز عزیزان سفر کرده خویش
مشت آبی است که بر آینه دیده زدیم

هدف ناوک دلدوز مکافات شدیم
بر سر خاری اگر پای نفهمیده زدیم

قدم از چشم نمودند سبک رفتاران
ما درین بادیه تن چون ره خوابیده زدیم

خار سیلاب پریشان نظری خواهد شد
بخیه ای کز مژه بر دیده نادیده زدیم

برشکست خزف اکنون دل ما می لرزد
گر چه بر سنگ دوصد گوهر سنجیده زدیم

شد گرانخواب تر از کوشش ما صائب بخت
لگدی چند بر این سبزه خوابیده زدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.