هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از صائب تبریزی بیان‌گر وابستگی کامل شاعر به لطف و احسان الهی است. او با بیانی استعاری از بی‌نیازی از دنیا، تسلیم در برابر تقدیر و عشق به معشوق حقیقی سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویری مانند طوطی در شکرستان، سیلاب بهار و آتش سوزان، حالت‌های روحانی و عرفانی خود را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عرفانی و استعاری عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۷۸

هر چه احسان تو داده است به ما آن داریم
ما چه داریم ز خود تا ز تو پنهان داریم

می رسد واجبی ما ز نهانخانه غیب
ما چه شرمندگی از عالم امکان داریم

چشم رغبت نگشاییم به سی پاره ماه
در نظر روی تو پیوسته چو قرآن داریم

تیرباران حوادث قفس ما نشود
دل شیریم، چه پروای نیستان داریم

خس بازیچه دریا، دل هشیاران است
ما که مستیم چه اندیشه ز طوفان داریم

گر قفس ز آهن و فولاد بود می شکنیم
طوطیانیم که رو در شکرستان داریم

دست در دامن ما زن که چو سیلاب بهار
از خرابات جهان روی به عمان داریم

داغ عشق تو ز اندازه ما افزون است
دستی از دور بر این آتش سوزان داریم

دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل
حال خار سر دیوار گلستان داریم

خیمه در مصر چو پیراهن یوسف زده ایم
جلوه ها در نظر مردم کنعان داریم

زنگیان دشمن آیینه بی زنگارند
به کز این تیره دلان آینه پنهان داریم

رزق دست و دهن ما ز سر خوان فلک
پشت دستی است که پیوسته به دندان داریم

گر چه از تنگدلانیم به ظاهر صائب
چه فضاها که درین گوشه زندان داریم

روزی ما نبود غیر دل ما صائب
خبر از عاقبت نعمت الوان داریم

صائب این آن غزل عارف روم است که گفت
چه غم از زر نبود، چون مدد از کان داریم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.