هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دیوانگی، می‌و میخانه، و مفاهیم عمیق روحانی سخن می‌گوید. شاعر با تصاویر شاعرانه مانند «بهشتی از دل دیوانه» و «کعبه صنمخانه» احساسات خود را بیان می‌کند و از عشق زمینی و الهی می‌نالد. او با وجود ظاهر خراب و پریشان، گنج‌های معنوی در دل دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می‌و میخانه ممکن است برای گروه سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۷۱۷

ز جوش عشق تو میخانه در بغل دارم
بهشتی از دل دیوانه در بغل دارم

ز تیر ناز تو دایم چو سینه ترکش
شب دراز پریخانه در بغل دارم

غم جهان نتواند به گرد من گردید
که شیشه در کف و پیمانه در بغل دارم

خراب حالی من دورباش چشم بدست
وگرنه گنج چو ویرانه در بغل دارم

از آن به جستن من پا ز سر کند غواص
که چون صدف در یکدانه در بغل دارم

چو رفته است مرا از خمار دست از کار
ازین چه سود که میخانه در بغل دارم

در انتظار بهارند اهل ظاهر و من
بهاری از دل دیوانه در بغل دارم

به فکر سنگدلان در نماز مشغولم
درون کعبه صنمخانه در بغل دارم

به دام می کشدم لذت گرفتاری
و گرنه از دل خود دانه در بغل دارم

چو چشم اگر چه به ظاهر دو دست من خالی است
هزار گوهر یکدانه در بغل دارم

جواب آن غزل است این که گفته است مطیع
کلید کعبه و بتخانه در بغل دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.