هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از اندوه و حسرت خود میگوید. او از روزهای سیاه، آههای بیپاسخ، وعدههای خلاف، و آرزوهای بربادرفته سخن میگوید. با وجود پایان یافتن زندگیاش مانند شمع، هنوز از اشک و آه سپاهی دارد. او به وصل نرسیده و همچنان چشمبهراه است. حریصی دلش را سیر نکرده و حتی گناهش را هم نتوانسته به رو کند. در نهایت، از گرسنگی چشمنظریهایش مینالد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه، حسرت، و اندوه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۵۷۱۸
ز خال روز سیاهی که داشتم دارم
ز زلف رشته آهی که داشتم دارم
رسید اگر چه به پایان چو شمع هستی من
ز اشک و آه سپاهی که داشتم دارم
تو داد وعده خلافی بده به خاطر جمع
که من همان سر راهی که داشتم دارم
درین بهار که یک سبزه زیر سنگ نماند
ز زیر بال پناهی که داشتم دارم
چه سود ازین که سرم چون حباب رفت به باد
ز فکر پوچ کلاهی که داشتم دارم
به وصل گمشده خود رسید هر بی چشم
منم که چشم به راهی که داشتم دارم
ز خرمن است چه حاصل دل حریص مرا
که چشم بر پر کاهی که داشتم دارم
به رو اگر چه گناه مرا نیاوردند
ز انفعال گناهی که داشتم دارم
ز خوان وصل نشد سیر دیده ام صائب
گرسنه چشم نگاهی که داشتم دارم
ز زلف رشته آهی که داشتم دارم
رسید اگر چه به پایان چو شمع هستی من
ز اشک و آه سپاهی که داشتم دارم
تو داد وعده خلافی بده به خاطر جمع
که من همان سر راهی که داشتم دارم
درین بهار که یک سبزه زیر سنگ نماند
ز زیر بال پناهی که داشتم دارم
چه سود ازین که سرم چون حباب رفت به باد
ز فکر پوچ کلاهی که داشتم دارم
به وصل گمشده خود رسید هر بی چشم
منم که چشم به راهی که داشتم دارم
ز خرمن است چه حاصل دل حریص مرا
که چشم بر پر کاهی که داشتم دارم
به رو اگر چه گناه مرا نیاوردند
ز انفعال گناهی که داشتم دارم
ز خوان وصل نشد سیر دیده ام صائب
گرسنه چشم نگاهی که داشتم دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.