هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های درونی خود می‌گوید. او احساس ضعف و ناتوانی می‌کند، گویی تیرش از کمان دلش رها شده است. از فرط رنج، دیگر در نظر کسی دیده نمی‌شود و تنها تصویری از او باقی مانده است. او خود را استخوان‌نمایی می‌داند که در زنجیر سایه‌ها گرفتار شده است. شاعر از روزگار ناامید است و می‌داند که تقدیر او را مانند موم در دست گرفته است. ناله‌هایش بی‌اثر است و تیرهایش به سوی دیگران نمی‌رود. در نهایت، او احساس می‌کند که مانند شیری است که از دو سو در زنجیر کشیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۷۲۷

به لب نمی رسد از ضعف آه شبگیرم
ز بار دل چو کمان، خانه می کند تیرم

ز بس گداختگی در نظر نمی آیم
مگر به موی میان کرده اند تصویرم

چه بوریا همه تن استخوان نما شده ام
هما ز سایه خود می کشد به زنجیرم

گذشته است به تعمیر دل مدار مرا
نمی شود نکند روزگار تعمیرم

ز نقشهای مخالف همین خبر دارم
که همچو موم گرفتار دست تقدیرم

چنین که سرکشی از شست من برون جسته است
به حیرتم که چسان گرد می کند تیرم

نظر ز دیدن من همچو دود می پوشند
مس سیاه دلان را اگر چه اکسیرم

خدنگ ناله من بی کمان سبکسرست
نمی پرد به پر و بال دیگران تیرم

جواب آن غزل است این که میرشوقی گفت
چو شیر از دو طرف می کشند زنجیرم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.