هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و مستی، استفاده از طبیعت و عناصر آن مانند شراب، گل، و آب برای الهام‌گیری سخن می‌گوید. او به زندگی با نشاط و گذر عمر اشاره می‌کند و از تلاش برای کسب دانش و تربیت از طریق طبیعت صحبت می‌کند. همچنین، به ظلم و خراج‌گیری از خرابه‌ها اعتراض دارد و آرزوی بازگشت نشاط گذشته را دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی، انتقاد اجتماعی، و اشارات به شراب و مستی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۵۷۲۸

منم که فیض شراب از کتاب می گیرم
به همت از گل کاغذ گلاب می گیرم

هوای عالم آب است سازگار مرا
دل از پیاله و جان از شراب می گیرم

در آتش است صراحی ز صبح خیزی من
همیشه چشم قدح را به خواب می گیرم

ز چشم مست بتان چشم مردمی دارم
چه ظالمم که خراج از خراب می گیرم

نشاط رفته ز عمر گذشته می خواهم
حساب موج از بحر سراب می گیرم

به زور بازوی همت چو لعل در دل سنگ
فروغ تربیت از آفتاب می گیرم

اگر به گوش صدف صائب این غزل خوانم
هزار دامن در خوشاب می گیرم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.