۱۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۳۸

اگر چه نیک نیم در پناه نیکانم
عجب که تشنه بمانم، سفال ریحانم

ز اشک شمع به شبگردی اشک من پیش است
ز گریه زمزم صد کعبه شبستانم

چرا عزیز نباشم به دیده ها چون خال
کبوتر حرم آن چه زنخدانم

صدف به آب گهر تا دهن نمی شوید
نمی برد به زبان نام چشم گریانم

همان تلاش نهانخانه وطن دارم
اگر دهد به کف دست جا سلیمانم

به هر که منکر جوش سرشک من باشد
اگر بود پسر نوح، موج طوفانم

گشاده روی به احباب چون گل صبحم
به گرمخونی چون آفتاب تابانم

تلاش میوه جنت نمی کنم صائب
هلاک سیب زنخدان و نار پستانم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.