هوش مصنوعی: این شعر به بیان دردها و رنج‌های پیری می‌پردازد. شاعر از ضعف جسمانی، لرزش دست و پا، ریزش دندان‌ها، سفیدی مو و ناتوانی‌های ناشی از کهولت سن می‌نالد. او پیری را همچون قیامتی کوچک توصیف می‌کند که در آن عصا به جای صراط و عینک به جای میزان عمل می‌کند. شاعر با تصاویر زیبا و دردناک، حالات روحی و جسمی خود را در دوران پیری به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، توصیف دقیق و گاهی دردناک پیری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد یا باعث ایجاد نگرانی بی‌جا شود.

غزل شمارهٔ ۵۷۴۰

ز رعشه رفته برون دست و پا ز فرمانم
فتاده است تزلزل به چار ارکانم

شده است نقد قیامت مرا از پیریها
عصا صراط من و عینک است میزانم

اگر نه صبح قیامت بود سفیدی موی
چرا چو انجم از افلاک، ریخت دندانم

شده است موی سرم تا سفید از پیری
چو شمع صبح به نور حیات لرزانم

ز ضعف تن به زمین نقش بسته ام چو غبار
به دست و دوش نسیم صباست جولانم

نمی گزم لب نانی ز سست مغزیها
خمیر مایه حسرت شده است دندانم

قرار نیست مرا همچو گوی بی سر و پا
اگر چه قامت چون تیر گشت چوگانم

دوام زندگی من نه از تنومندی است
ز ناتوانی بر لب نمی رسد جانم

زیاد مرگ همان غافله ز دل سیهی
شده است قامت خم گشته طاق نسیانم

به حرف و صوت سرآمد حیات من صائب
نهشت باد خزان برگی از گلستانم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.