هوش مصنوعی: شاعر در این متن به دنبال عشق و محبت یار است و از زیبایی‌های طبیعت مانند گل و بهار به عنوان نمادهایی برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند. او خواهان نوازش، محبت و پایدار ماندن لحظات زیبا است و از ناپایداری زندگی و عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات مورد استفاده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۵۷۶۵

نه می به جام و نه گل در کنار می خواهم
تبسمی ز لب لعل یار می خواهم

نیم ز رفتن گلهای بوستان غمگین
زمان حسن ترا پایدار می خواهم

چو گل برای تماشاییان دلتنگ است
گشایشی اگر از نوبهار می خواهم

به ساده لوحی من شیشه ای ندارد چرخ
که رحم از دل سنگین یار می خواهم

متاع هستی من هر چه هست باختنی است
ز عشق دست و دلی در قمار می خواهم

نرفت یک قدم از پیش، کارم از ماندن
هنوز مهلت ازین روزگار میخواهم

نمی توان خمش از سینه های گرم گذشت
چراغ داغی ازین لاله زار می خواهم

رسیده مشق جنونم چنان که نتوان گفت
نوازشی ز نسیم بهار می خواهم

یکی است محرم و بیگانه پیش غیرت من
ترا نهفته ز خود در کنار می خواهم!

ازان لب شکرین گر طمع کنم صائب
هزار بوسه، یکی از هزار می خواهم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.