۲۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۷۴

ز بحر کسب هوا چند چون حباب کنیم؟
به هیچ و پوچ دل خویش چند آب کنیم؟

نظر چگونه به روی تو بی حجاب کنیم؟
که ما حجاب ز نظاره نقاب کنیم

بود ز روز قیامت حیات ما افزون
ز عمر اگر شب هجر ترا حساب کنیم

چو نیست یک دو نفس بیش عمر شبنم ما
همان به است که در کار آفتاب کنیم

به ما دل کسی از دوستان نمی سوزد
مگر به آه دل خویش را کباب کنیم

به تشنه چشمی ما رحم نیست خوبان را
ز آفتاب مگر دیده ای پر آب کنیم

کنیم داغ ترا چون به مرهم آلوده؟
به گل چگونه نهان قرص آفتاب کنیم؟

چو نیست بهره ز خورشید طلعتان ما را
خنک دلی ز تماشای آفتا کنیم

ز چشم شور همان در شکنجه می کوشند
گر به خون جگر صلح از شراب کنیم

ز شور عشق دل خویش چون سبک سازیم؟
نمک جدا به چه تدبیر ازین کباب کنیم؟

گناه ما چو فزون است از حساب و شمار
چه لازم است که اندیشه از حساب کنیم؟

نظاره رخ او نیست حد ما صائب
مگر ز دور تماشای آن نقاب کنیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.