هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و سختی‌های زندگی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که تحت تأثیر قضا و قدر است و گناهانش هرچند کوچک، باعث رنجش شده‌اند. اشک‌هایش مانند دانه‌ای در خاک پنهان شده و حوادث زندگی بر او سنگینی می‌کنند. او از تاریکی دلش می‌گوید و امیدوار است که مانند هلال عید در میان ابرهای تیره، نور امیدی پیدا کند. همچنین، از عشق و فراق یاد می‌کند و اینکه عمرش در پیچ‌و‌تاب زلف معشوق گذشته است. در نهایت، بیان می‌کند که گریه‌های فروخورده‌اش باعث شده هر مویی از بدنش مانند رگ‌های ابری شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با مضامین فلسفی و احساسی سنگین، برای درک و ارتباط بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۵۷۷۶

چو خامه نیست ز من هر سخن که می گویم
که من به دست قضا این طریق می پویم

نظر به عذر گناه است جرم من اندک
به خون ز دامن آلوده داغ می شویم

چو تخم، دانه اشکم نهان بود در خاک
ز بس که گرد حوادث نشسته بر رویم

ز دل سیاهی من آفتاب گم شد و من
هلال عید درین ابر تیره می جویم

ز خواب مرگ جهد خون مرده دلها
به هر طرف که رود آستین فشان بویم

شبی فتاد به کف زلف او و عمری رفت
همان ز هوش روم دست خود چو می بویم

ز پیچ و تاب شدم زلف و از پریشانی
به گردن تو حمایل نگشت بازویم

ز بس که گریه فرو خورده ام به دل صائب
ز جوش دل رگ ابری شده است هر مویم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.