هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و تنگدستی روزگار می‌نالد و از تلاش برای گشودن گره‌های زندگی سخن می‌گوید. او به ناتوانی در تغییر شرایط اشاره کرده و از بی‌توجهی دیگران به سخنانش شکایت می‌کند. در نهایت، تنها راه حل را در قدرت دل و ایمان می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ی بالاتری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود. همچنین، مضامین یأس و امید ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۷۷۷

جنون کجاست که دستی به کار بگشاییم
ز کار چرخ گره غنچه وار بگشاییم

ز برق آه بسوزیم مهر و ماهش را
گره ز رشته لیل و نهار بگشاییم

چنین که تنگ گرفته است روزگار به ما
امید نیست درین روزگار بگشاییم

گل از جدایی ما می کند گریبان چاک
چه لازم است گریبان به خار بگشاییم

متاع ما سخن و خلق پنبه در گوشند
درین قلمرو و غفلت چه بار بگشاییم؟

فلک ز کاهکشان تنگ بسته است کمر
چگونه ما کمر کارزار بگشاییم؟

به زور بازوی اقبال کار پیش نرفت
مگر به قوت دل این حصار بگشاییم

چنین که مست غرورند عالمی صائب
سرفسانه شیرین چه کار بگشاییم؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.