۱۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۸۴

در عین وصل داغ جدایی چو لاله ام
خالی و پر ز ماه چو آغوش هاله ام

شد تشنه تر ز باده روشن پیاله ام
خالی و پر ز ماه چو آغوش هاله ام

مجنون من به گوش فلک حلقه می کشید
روزی که بود ناف غزالان پیاله ام

هر دانه ای به دام نمی آورد مرا
باشد ز کوه قاف چو عنقا نواله ام

پیر مرا فسرده نسازد چو دیگران
با کهنگی جوان چو می دیر ساله ام،

ز افسردگی اگر می لعلی کنم به جام
چون لاله خون مرده شود در پیاله ام

داغی که بود بر جگر از چشم لیلیم
شد تازه از سیاهی چشم غزاله ام

دیگر عنان دل نتواند نگاه داشت
صائب به گوش هر که رسد آه و ناله ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.