هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که در آتش عشق سوخته و همه چیز را فدای این احساس کرده است. از تسبیح پاره کردن تا سوختن در گرمای بازار عشق، همه نشانه‌های از فداکاری و درد عمیق اوست. همچنین، او از ناامیدی و تاریکی روزگار خود می‌نالد و احساس می‌کند که حتی آه‌هایش نیز نتوانسته دلش را سبک کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۵۷۸۹

امشب که داغ بر دل افگار سوختم
گویا چراغ بر سر بیمار سوختم

جز عشق هر چه بود همه دام راه بود
تسبیح پاره کردم و ز تار سوختم

جنس مرا به تاجر کنعان چه نسبت است؟
صد بار من ز گرمی بازار سوختم

در بزم آفتاب چه حال است ذره را
من در پناه سایه دیوار سوختم

صیقل به داد آینه من نمی رسد
آهی کشیده پرده زنگار سوختم

خورشید تیره روزتر از خون مرده بود
روزی که من ز شعله دیدار سوختم

گرد کدورت از دل من آه بر نداشت
صد حیف ازان نفس که درین کار سوختم

صائب به حرف وصوت نشد فکر من بلند
من چون سپند بر سر این کار سوختم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.