هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس تنهایی، ناامیدی و بی‌اعتنایی دیگران سخن می‌گوید. او از عشق نافرجام، دل‌شکستگی و بی‌مهری یار شکایت دارد و بیان می‌کند که با وجود تلاش‌هایش، کسی قدر احساساتش را ندانسته است. همچنین، او به پاکی دل و بینش خود اشاره می‌کند و از این که حرف‌هایش خریداری نداشته، اظهار تاسف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و مفاهیم پیچیده‌ای مانند دل‌شکستگی، تنهایی و ناامیدی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۷۹۲

با هرکه روی حرف به جز یار داشتم
آیینه پیش صورت دیوار داشتم

همچون سرو، برگ بر من آزاده بار بود
از بار اگر چه جان سبکبار داشتم

هموار بود وضع جهان در نظر مرا
تا روی خود ز خلق به دیوار داشتم

منظور بود کوری اغیار بدگمان
چشم عنایتی اگر از یار داشتم

هرگز به خواب دیده عاشق نداشته است
نازی که من به دولت بیدار داشتم

از عیب پاک ساخت دل پاک بین مرا
ورنه هزار آینه در کار داشتم

هر چند گوهر سخنم آبدار بود
خون در جگر زناز خریدار داشتم

زلف شکسته داشت سری با شکستگان
ورنه دل شکسته چه در کار داشتم؟

در زلف او نبود دلم برقرار خویش
دلبستگی چو نغمه به هر تار داشتم

صائب به حرف تلخ مرا یاد هم نکرد
امید بیش ازین به لب یار داشتم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.