هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از گذر عمر، عشق، ناامیدی از دوستان و بلندپروازی در شعر سخن می‌گوید. او خود را مانند گرد و غبار در مسیر کاروان می‌بیند، از عشق و بلندقدی سرو می‌سراید، از بی‌وفایی دوستان شکایت دارد و در پایان به برتری شعر خود و پرواز به آسمان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی، همراه با اشارات به ناامیدی و بلندپروازی، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این محتوا برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۵۸۰۰

عمری چو گرد در قدم کاروان شدم
تا همچو ناله با جرسی همزبان شدم

از عشق من ز چرخ گذشت آفتاب تو
سرو تو قد کشید چو من باغبان شدم

تا چند بانفاق کسی هم نمک شود؟
دلسرد از آشنایی این دوستان شدم

پرواز، دانه خور نکند بلبل مرا
چون سبزه پا شکسته این بوستان شدم

صائب کسی به رتبه شعرم نمی رسد
دست سخن گرفتم و بر آسمان شدم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.