۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۰۰

عمری چو گرد در قدم کاروان شدم
تا همچو ناله با جرسی همزبان شدم

از عشق من ز چرخ گذشت آفتاب تو
سرو تو قد کشید چو من باغبان شدم

تا چند بانفاق کسی هم نمک شود؟
دلسرد از آشنایی این دوستان شدم

پرواز، دانه خور نکند بلبل مرا
چون سبزه پا شکسته این بوستان شدم

صائب کسی به رتبه شعرم نمی رسد
دست سخن گرفتم و بر آسمان شدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.