هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق می‌گوید. او از ناتوانی خود در کنترل دل و شرایط زندگی شکایت دارد و احساس می‌کند که در دام عشق گرفتار شده است. شاعر از تصاویر زیبایی مانند گل، خار، دایره و موج برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و استعاری است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مورد استفاده نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۵۸۱۰

از زلف او چگونه دل ناتوان کشم؟
در دست دیگری است عنانم چسان کشم؟

مرکز شود ز تنگی دل در نظر مرا
خود را اگر به دایره لامکان کشم

دامان برگ گل نه به اندازه من است
خاری به آشیان مگر از گلستان کشم

از رشته سخن، به سخن واشود گره
حرف از زبان او به کدامین زبان کشم؟

از بیم چشم، چون گل رعنا درین چمن
بر روی نوبهار نقاب خزان کشم

چون موج در میان ز کنارم کشد محیط
هر چند خویش را به کنار از میان کشم

چون تیر کج مرا ز هدف دست کوته است
خمیازه ای ز دور مگر چون کمان کشم

گل را به بر چگونه کشم کز حجاب عشق
شرم آیدم که بوی گل از گلستان کشم

صائب ز گل چو قسمت من نیست غیر خار
بیهوده ناز خشک چه از گلستان کشم؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.