هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و ارتباط عمیق با معشوق سخن میگوید. او معشوق را منبع نور، زندگی و قدرت میداند و از تأثیرات مثبت این رابطه بر روح و جسم خود سخن میگوید. شاعر معشوق را در همه چیز میبیند و از او به عنوان منبع تازگی و انرژی یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۳۱۷۸
در دلِ من پَردهٔ نو میزَنی
ای دل و ای دیده و ای روشنی
پَرده تویی وَزْ پَسِ پَرده تویی
هر نَفَسی شکلِ دِگَر میکُنی
پَرده چُنان زن که به هر زَخمهیی
پَردهٔ غَفلَت زِ نَظَر بَرکَنی
شب مَنَم و خَلْوت و قِنْدیلِ جان
خیره که تو آتشی یا روغنی
بی من و تو، هر دو تویی، هر دو من
جانِ مَنی، آنِ مَنی، یا مَنی
نکتهٔ چون جان شِنَوَم من زِ چَنگ
تَنْتَنِ تَنْتَن، که تو یعنی تَنی
گَر تَنَم و گَر دِلَم و گَر رَوان
شاد بِدانَم که تواَم میتَنی
از تو چرا تازه نباشم؟ که تو
تازگیِ سَرو و گُل و سوسَنی
از تو چرا نور نگیرم؟ که تو
تابِشِ هر خانه و هر روزَنی
از تو چرا زور نیابم؟ که تو
قُوَّتِ هر صَخره و هر آهَنی
ای دل و ای دیده و ای روشنی
پَرده تویی وَزْ پَسِ پَرده تویی
هر نَفَسی شکلِ دِگَر میکُنی
پَرده چُنان زن که به هر زَخمهیی
پَردهٔ غَفلَت زِ نَظَر بَرکَنی
شب مَنَم و خَلْوت و قِنْدیلِ جان
خیره که تو آتشی یا روغنی
بی من و تو، هر دو تویی، هر دو من
جانِ مَنی، آنِ مَنی، یا مَنی
نکتهٔ چون جان شِنَوَم من زِ چَنگ
تَنْتَنِ تَنْتَن، که تو یعنی تَنی
گَر تَنَم و گَر دِلَم و گَر رَوان
شاد بِدانَم که تواَم میتَنی
از تو چرا تازه نباشم؟ که تو
تازگیِ سَرو و گُل و سوسَنی
از تو چرا نور نگیرم؟ که تو
تابِشِ هر خانه و هر روزَنی
از تو چرا زور نیابم؟ که تو
قُوَّتِ هر صَخره و هر آهَنی
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.