۲۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۳۱

کاری مکن که رو به در آسمان نهم
هر تیر ناله ای که بود در کمان نهم

کاری مکن که پا کشم از آستان تو
داغ صبوریی که ندارم به جان نهم

کاری مکن که بدعت وارستگی ز عشق
من در میان سلسله عاشقان نهم

کاری مکن که نیمشب از رخنه قفس
راه گریز پیش دل ناتوان نهم

کاری مکن که راز جگر سوز داغ را
با مرهم حرام نمک، در میان نهم

انصاف نیست کز چمنت بعد صد بهار
بی برگ سبزرو به در آشیان نهم

آخر چنان مکن که چو صائب ز زلف تو
دل بر گرفته رو به صف نیکوان نهم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.