۲۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۳۰

سنجد کسی که باده و تریاک را به هم
نسبت کند سخاوت و امساک را به هم

پای مرا به دامن عزلت شکسته است
بسته است آن که دامن افلاک را به هم

دارم امیدها به گرستن که دست داد
از گریه خوشه های گهر تاک را به هم

پای چراغ را نبود بهره از چراغ
خصمی است بخت و شعله ادراک را به هم

غافل مشو چو لاله ز ادراک نشأتین
یک کاسه ساز باده و تریاک را به هم

عاجز ز خارزار علایق شدم، کجاست
سیلی که آرد این خس و خاشاک را به هم؟

جز زلف دلفریب، که پیوند می دهد؟
چون تار سبحه صد دل غمناک را به هم

صائب صفا کسی ز که دیگر طمع کند؟
خصمی است آب و آینه پاک را به هم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.