هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر دردها و آرزوهای شاعر است که با تصاویر زیبا و استعارههای عمیق مانند زلف چلیپا، جوی شیر، و خار در دشت آتشین به تصویر کشیده شدهاست. شاعر از عشق، رنج، و تمنا سخن میگوید و احساسات خود را با طبیعت و عناصر مختلف پیوند میزند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا، آن را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد.
غزل شمارهٔ ۵۸۳۹
این سطرهای آه که هر جا نوشته ایم
از روی آن دو زلف چلیپا نوشته ایم
بر زخم جوی شیر نمکها فشانده است
سطری که ما به صفحه خارا نوشته ایم
گاهی که حرف زلف و خط و خال گفته ایم
بر کودکان برات تماشا نوشته ایم
افتاده است شق چو قلم بر زبان ما
تا از دل دو نیم سخن وا نوشته ایم
نتوان هزار سال به طوفان نوح شست
شرحی که ما به دل ز تمنا نوشته ایم
هر چند نیست درد دل ما نوشتنی
از اشک خود دو سطر به سیما نوشته ایم
رزق هزار خار درین دشت آتشین
بر دانه های آبله پا نوشته ایم
ما شرح بیقراری مجنون خویش را
از موجه سراب به صحرا نوشته ایم
صد پیرهن زیاده ز سودای یوسف است
سودی که ما به خویش ز سودا نوشته ایم
هر چند غرقه ایم، همان از حباب و موج
مکتوب سر به مهر به دریا نوشته ایم
بر صفحه دلی که غم عشق را سزاست
ما شوخ دیدگان غم دنیا نوشته ایم
در خواب غفلت است فلک، ورنه ما ز آه
طومارها به عالم بالا نوشته ایم
از پست فطرتی است که ما رزق خویش را
بر خوشه بلند ثریا نوشته ایم
دست ز کار رفته ما نیست بی شعور
از نبض، خط راه مسیحا نوشته ایم
بر فرد آفتاب قلم می کشیم ما
تا نسخه ای ازان رخ زیبا نوشته ایم
صائب ز طبع نازک روشندلان عهد
شرمنده ایم شعر به هر جا نوشته ایم
از روی آن دو زلف چلیپا نوشته ایم
بر زخم جوی شیر نمکها فشانده است
سطری که ما به صفحه خارا نوشته ایم
گاهی که حرف زلف و خط و خال گفته ایم
بر کودکان برات تماشا نوشته ایم
افتاده است شق چو قلم بر زبان ما
تا از دل دو نیم سخن وا نوشته ایم
نتوان هزار سال به طوفان نوح شست
شرحی که ما به دل ز تمنا نوشته ایم
هر چند نیست درد دل ما نوشتنی
از اشک خود دو سطر به سیما نوشته ایم
رزق هزار خار درین دشت آتشین
بر دانه های آبله پا نوشته ایم
ما شرح بیقراری مجنون خویش را
از موجه سراب به صحرا نوشته ایم
صد پیرهن زیاده ز سودای یوسف است
سودی که ما به خویش ز سودا نوشته ایم
هر چند غرقه ایم، همان از حباب و موج
مکتوب سر به مهر به دریا نوشته ایم
بر صفحه دلی که غم عشق را سزاست
ما شوخ دیدگان غم دنیا نوشته ایم
در خواب غفلت است فلک، ورنه ما ز آه
طومارها به عالم بالا نوشته ایم
از پست فطرتی است که ما رزق خویش را
بر خوشه بلند ثریا نوشته ایم
دست ز کار رفته ما نیست بی شعور
از نبض، خط راه مسیحا نوشته ایم
بر فرد آفتاب قلم می کشیم ما
تا نسخه ای ازان رخ زیبا نوشته ایم
صائب ز طبع نازک روشندلان عهد
شرمنده ایم شعر به هر جا نوشته ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.