هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر پرآوازه سبک هندی، سرشار از تصاویر پیچیده و استعاره‌های غنی است. شاعر با زبانی نمادین از عشق، رنج، جستجو، و دیوانگی سخن می‌گوید. او از تلاش‌های بی‌ثمر، عشق ناکام، و بلندپروازی‌های روح انسانی می‌سراید و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که دیوانگی درمانی ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر به دلیل استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، نیاز به درک عمیق‌تری از ادبیات و مفاهیم عرفانی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و محنت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. بنابراین، این شعر برای نوجوانان و بزرگسالانی که با ادبیات کلاسیک فارسی آشنایی دارند، مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۵۸۴۰

جا در سیاه خانه سودا گرفته ایم
از دست لاله دامن صحرا گرفته ایم

آسان به چنگ ما نفتاده است شمع طور
صد دست، پنجه باید بیضا گرفته ایم

از همت بلند که عمرش دراز باد
دام مگس فکنده و عنقا گرفته ایم

انصاف نیست راندن ما از حریم وصل
پیش از سپند آمده و جا گرفته ایم

از ما زبان خامه تکلیف کوته است
خط امان ز ساغر صهبا گرفته ایم

دیوانه ایم لیک نظر بند نیستیم
پیش ز گردباد به صحرا گرفته ایم

تار کفن به زخم زبان بخیه می زند
سوزن عبث ز دست مسیحا گرفته ایم

دیوانگی علاج ندارد و گرنه ما
روغن ز ریگ آتش سودا گرفته ایم

صد نیزه موج خون ز سرما گذشته است
تا مصرعی ز عالم بالا گرفته ایم

صائب به زور جذبه طبع بلند خویش
خورشید را ز دست مسیحا گرفته ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.