هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از دردها و رنج‌های عشق و جدایی سخن می‌گوید. او از دوستانش می‌خواهد که نزد مولایش شفاعت کنند و از عشق و سودا شکایت می‌کند. شاعر از مستی و بی‌خبری خود از راه صحبت می‌کند و از ساقی می‌خواهد که او را با شراب روحانی سیراب کند. در نهایت، او به زبان فارسی سخن می‌گوید و از شرط نبودن شکر خوردن در تنهایی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۸۰

اَخِلّائی، اَخِلّائی، صِفُونی عِنْدَ مَوْلایی
وَ قولوا اِنَّ اَدْوایی قَدِ اسْتَوْلَتْ لِاِفْنایی

اَخِلّائی، اَخِلّائی، مرا جانی‌‌‌‌ست سودایی
چو طوفان بر سَرَم بارَد، غَم و سودا زِ بالایی

وَ قولوا اَیُّهَا الْمَوْلیٰ، اَلا یا نَظْرَةَ الدُّنیا
فَجُدْلی نَظْرَةً اَحیا، اِذا ما شِئْتَ اِبْقایی

اَخِلّائی، اَخِلّائی،بِشویید از دلِ من دست
کَزین اندیشه دادم دلْ به دستِ موجِ دریایی

یَقولُ الْعِشْقُ لی یا هُو فَصیحًا فاتِحًا فاهُ
فَمالَمْ تَأْتِ لُقْیاهُ مَتیٰ تَفْرَحْ بِلُقْایی؟

اَخِلّائی، اَخِلّائی،خَبَر آن کارفَرما را
که سخت از کار رفتم من، مرا کاری بِفَرمایی

فَجُدْ بِالرُّوحِ یا ساقی، وَ رَوِّ مِنْهُ اَشْواقی
وَلا تُبْقِ لَنا باقی، سِویٰ‌ٰ تَصْویرِ مَوْلایی

اَخِلّائی، اَخِلّائی،اَمانَت دستِ من گیرید
که مَستَم، رَهْ‌‌ نمی‌دانم بِدان معشوقِ زیبایی

فَجُدْ بِالرّاحِ لی سُکْرًا، وَلا تُبْقِ لَنا فِکْرًا
فَها اِنْ لَمْ تَکُنْ صِرْفًا، فَمازِجْها بِبَلْوایی

اَخِلّائی، اَخِلّائی،به کویِ او سِپاریدَم
بَران خاکم بِخُسبانید کآن سُرمه‌‌‌‌ست و بینایی

اَلا یا ساقِیَ الْواهِبْ، اَدِرْ مِنْ خَمْرَةِ الرّاهِبْ
فَلا نَدْری مَنِ الذّاهِبْ، وَلا نَدْری مَنِ الْجایی

اَخِلّائی، اَخِلّائی،خَبَر جان را که می‌دانم
که تو بر راهِ اندیشه حَریفان را‌‌ هَمی‌پایی

مَغانِی الرُّوحِ غَنّوالی، وَبِالْاَوْتارِ طَنُّوا لی
وَ بِالْاَلْحانِ حَنُّوا لی غَنا کُمْ صَفْوُ مَغْنایی

اَخِلّائی، اَخِلّائی،که هر روزی یکی شوری
به کویِ لولیان اُفتَد، ازان لولیِّ سُرنایی

وَ تَبْریزًا صِفُوا لیها، وَ شَمْسَ الدّینِ تالیها
فَهُو مَوْلیٰ مَوالیها، وَ مَوْلا کُلِّ عَلْیایی

اَخِلّائی، اَخِلّائی،زبانِ پارسی می‌گو
که نَبْوَد شرطْ در حَلْقه، شِکَر خوردن به تنهایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.