۲۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۵۱

ما پرده های گوش خود از هوش کرده ایم
پندی که داده اند به ما گوش کرده ایم

در آبگینه خانه بینش نشسته ایم
لب را ز حرف بیهده خاموش کرده ایم

گر حنظل سپهر به ساغر فشرده اند
با جبهه گشاده چو گل نوش کرده ایم

دارد چو تاک اگر رگ خامی شراب ما
تقصیر سعی ماست که کم جوش کرده ایم

بر خار خشک اگر نظر ما فتاده است
از یک نگاه، لاله بناگوش کرده ایم

داریم یاد هر که به ما کرده نیکویی
نیکی به هر که کرده فراموش کرده ایم

مگذار دست غیر به گردن رسد ترا
ما صبح را ز آه، سیه پوش کرده ایم

ما را اگر چو خامه ببرند سر، رواست
احباب را به نامه فراموش کرده ایم

صائب حرام باد به ما ذوق گفتگو
گر اینچنین سخن ز کسی گوش کرده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.