هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر تسلیم و رهایی شاعر در برابر جریان زندگی و طبیعت است. او از گذاشتن اختیار خود به دست شراب، دریا، صحرا و دیگر عناصر طبیعت سخن می‌گوید و به سکوت، عزلت و رهایی از تعلقات دنیوی اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر به دنبال یافتن بهشت درونی و رد دنیای مادی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به شراب و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۸۶۸

ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم
سر بر خط پیاله چو مینا گذاشتیم

آمد چو موج دامن ساحل به دست ما
تا اختیار خویش به دریا گذاشتیم

از جبهه گشاده گرانی رود ز دل
چون کوه سر به دامن صحرا گذاشتیم

از حرف و صوت زیر و زبر بود حال ما
مهر سکوت بر لب گویا گذاشتیم

چون سیل گرد کلفت ما هر قدم فزود
تا پای در خرابه دنیا گذاشتیم

از سر زدن چو شمع شود بیش شوق ما
تا روی خود به عالم بالا گذاشتیم

از خلق روزگار گرفتیم گوشه ای
بر کوه قاف پشت چو عنقا گذاشتیم

شد مخمل دو خوابه ز خوابگران ما
پهلو اگر به بستر خارا گذاشتیم

دیوانه راست سلسله شیرازه جنون
دل را به آن دو زلف چلیپا گذاشتیم

از دست رفت دل به نظر باز کردنی
این طفل را عبث به تماشا گذاشتیم

صائب بهشت نقد درین نشأه یافتیم
تا دست رد به سینه دنیا گذاشتیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.