هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر ناامیدی، اندوه و رنج‌های روحی شاعر است. او از بی‌پناهی، ناکامی‌ها و تلاش‌های بی‌ثمر خود سخن می‌گوید و از این که در دنیایی پر از رنج و سختی، راه نجاتی نمی‌یابد. تصاویری مانند گذاشتن دل بر ساغر، رها کردن دیوان به دامن محشر و تشبیه خود به شمعی که در باد رها شده، همه نشان‌دهنده‌ی حالات روحی شاعر هستند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، بیان احساسات پیچیده و ناامیدی‌های وجودی در این شعر، برای درک و تجربه‌ی مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند یأس و پوچی نیاز به بلوغ فکری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۵۸۷۰

ما داغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم
دور طرب به نشأه دیگر گذاشتیم

اینجا کسی به داد دل ما نمی رسد
دیوان خود به دامن محشر گذاشتیم

ترک سرست خضر ره بازماندگان
ما کار شمع خویش به صرصر گذاشتیم

یک جبهه گشاده ندیدیم در جهان
پوشیده بود روی به هر در گذاشتیم

ابر ز کام مغز جهان را گرفته است
بیهوده عود خویش به مجمر گذاشتیم

تا در شمار آبله پایان در آمدیم
چون بحر پای بر سر گوهر گذاشتیم

روی زمین چو صفحه مسطر کشیده شد
از بس به خاک پهلوی لاغر گذاشتیم

روزی که گشت آهن ما تیغ آبدار
تن رابه پیچ و تاب چو جوهر گذاشتیم

آیینه ای است آب نما ساغر سپهر
بیهوده لب بر این لب ساغر گذاشتیم

صائب ز انفعال نداریم روی خلق
تا خویش را به خاک برابر گذاشتیم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.