هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر بزرگ سبک هندی، بیانگر رنج‌ها و ناملایمات زندگی است. شاعر از سختی‌های روزگار، ناامیدی، بی‌عدالتی و ناتوانی در برابر تقدیر می‌نویسد. او از تلاش‌های بی‌ثمر، احساس غربت و بی‌پناهی، و ناتوانی در درمان دردهای درونی سخن می‌گوید. با این حال، در میان این ناامیدی‌ها، اشاره‌ای به بلندمرتبگیِ افتادگی و پذیرش سرنوشت نیز دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی، عرفانی و روان‌شناختی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی برای درک کامل معانی دارد. همچنین، فضای غالب شعر غمگین و همراه با ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۸۷۳

هموار از درشتی چرخ دغا شدیم
صد شکر رو سفید ازین آسیا شدیم

فرصت نداد تیغ که بالا کنیم سر
زان دم که چون قلم به سخن آشنا شدیم

از قطع ره به منزل اگر رهروان رسند
ما رفته رفته دور ز منزل چرا شدیم؟

از هیچ دیده قطره آبی نشد روان
در سنگلاخ دهر اگر توتیا شدیم

دستش به چیدن سر ما کار تیغ کرد
چون گل به روی هر که درین باغ وا شدیم

پهلو تهی ز سنگ حوادث نساختیم
خندان چو دانه در دهن آسیا شدیم

افتاده است رتبه افتادگی بلند
پر دست و پا زدیم که بی دست و پا شدیم

با کاینات بر در بیگانگی زدیم
تا آشنا به آن نگه آشنا شدیم

مغزی نداشتیم که گردیم رو سفید
چون تخم پوچ منفعل از آسیا شدیم

درد سخن علاج ندارد، و گرنه ما
صائب رهین منت چندین دوا شدیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.