هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساس ناتوانی و نرسیدن به مقصود در زندگی است. شاعر از دوری از حق، گرفتاری در باطل، و تلاش بی‌ثمر برای رسیدن به آرزوها سخن می‌گوید. او همچنین به ناکامی‌های انسانی و تسلیم شدن در برابر حوادث زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، مضامین ناامیدی و ناکامی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۵۸۷۸

در کوی جان به قطع مراحل نمی رسیم
تا گرد جسم هست به منزل نمی رسیم

نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام
از حق گذشته ایم و به باطل نمی رسیم

در دست و پا زدن گرو از موج می بریم
دانسته ایم اگر چه به ساحل نمی رسیم

کار شتابکار به پایان نمی رسد
این است اگر شتاب، به منزل نمی رسیم

خونی که بود در تن ما، سوخت چون نفس
وز بخت بد هنوز به قاتل نمی رسیم

دست کرم ز رشته تسبیح برده ایم
روزی نمی رود که به صد دل نمی رسیم

زینسان که موج حادثه دنبال ما گرفت
چون کشتی حباب به ساحل نمی رسیم

صائب درین محیط که هر قطره واصل است
ما در خود از طبیعت کاهل نمی رسیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.