هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره‌ی ناکامی، رنج و سفر درونی است. شاعر از تلخی‌های زندگی، ناکامی در عشق، و تجربیات دردناک می‌گوید و با تصاویر زیبا و استعاری مانند سیل، خار و خس، و عود، احساسات خود را بیان می‌کند. در نهایت، او از دنیا و متاع آن عبور می‌کند و تنها عبرت می‌گیرد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند رنج و ناکامی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۸۹۹

تلخی ز لب لعل تو نشنفتم و رفتم
خوش باش که ناکام دعا گفتم و رفتم

کردم سفر از خویش به آوازه یوسف
بانگ جرس از قافله نشنفتم و رفتم

چون سیل سبکسیر به رخساره پر گرد
خار و خس این بادیه را رفتم و رفتم

غافل نگذشتم ز سر خار ملامت
از آبله هر گام گهر سفتم و رفتم

چون عود ز خامی نزدم جوش شکایت
بوی جگر سوخته بنهفتم و رفتم

نعل سفرم جای دگر بود در آتش
در سایه دنیا مژه ای خفتم و رفتم

دادند به من عرض متاع دو جهان را
جز عبرت از آنها نپذیرفتم و رفتم

چون غنچه زباغی که نسیمش دم عیسی است
از همت من بود که نشکفتم و رفتم

دود از جگر حوصله طور برآورد
این داغ جگر سوز که بنهفتم و رفتم

هر کس گهری سفت درین بزم چو صائب
من نیز ز مژگان گهری سفتم و رفتم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.