۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹۰۳

وقت است که داغی به دل دام گذارم
برقی شوم و رو به لب بام گذارم

تا چند درین دایره همچون خط پرگار
سر در پی آغاز ز انجام گذارم؟

سر رشته گمراهی من در کف من نیست
چون خامه به دست دگری گام گذارم

گر چرخ به یک کاسه کند تلخی عالم
بیدردم اگر نم به دل جام گذارم

از من خبر دوری این راه مپرسید
چندان نفسم نیست که پیغام گذارم

شد سرمه ز دشواری این ره نفس برق
صائب چه درین دشت بلا گام گذارم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.