هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و علاقه‌ی بی‌حد خود به معشوق سخن می‌گوید. او خود را ناچیز و نالایق می‌داند و از اینکه در برابر عظمت معشوق، چیزی برای عرضه ندارد اظهار ناتوانی می‌کند. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های ادبی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق بی‌حد و مرز و خودکم‌بینی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۹۰۴

آن قدر ندارم که سزاوار تو باشم
آن به که گرفتار گرفتار تو باشم

خورشید درین ره بود از آبله پایان
من کیستم آخر که طلبکار تو باشم؟

غیر از کف افسوس مرا برگ دگر نیست
آخر به چه سرمایه خریدار تو باشم؟

یک فاخته سرو تو این طارم نیلی است
من در چه شمارم که هوادار تو باشم؟

زان پاکتر افتاده ترا دامن عصمت
کز دیده تر شبنم گلزار تو باشم

من کز رخ خورشید نظر را ندهم آب
قانع به نگاه در و دیوار تو باشم

معراج من این بس که چو خار سر دیوار
از دور تماشایی گلزار تو باشم

چون آب دهم چشم خود از چشمه کوثر؟
من کز دل و جان تشنه دیدار تو باشم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.