هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌های روحی و عاطفی خود سخن می‌گوید، از تنهایی، ناامیدی و احساس بی‌پناهی در دنیایی که برایش تاریک و بی‌روشنایی است. او از نداشتن پناهگاه و همدل شکایت دارد و آرزوی رهایی از این وضعیت را دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تنهایی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۱۵

کو می که ز زندان دل تنگ برآیم؟
چون لاله نفس سوخته زین سنگ برآیم

یک سوخته دل نیست پذیرای شرارم
آخر به چه امید من از سنگ برآیم؟

چون نیست مرا شهپر گلزار رسیدن
از بهر چه من زین قفس تنگ برآیم؟

در روی زمین نیست چو یک چهره روشن
چون آینه بی وجه چه از زنگ برآیم؟

این دایره چون شد تهی از نغمه شناسان
از پرده برای چه به آهنگ برآیم؟

یک سو غم دنیا و دگر سو غم عقبی
با اینهمه غم چون من دلتنگ برآیم؟

کو باده لعلی، که ازین پیکرخاکی
سیراب چو لعل از جگر سنگ برآیم

ای مهر برون آ، که به یک چشم زدن من
چون شبنم ازین دایره رنگ برآیم

بر هیچ دلی نیست گران کوه غم من
با این سبکی من به که همسنگ برآیم؟

در هیچ لباس از تو مرا نیست جدایی
یکرنگ توام گر چه به صد رنگ برآیم

چون رنگ پر و بال شکسته است درین باغ
صائب ز چه از عالم بیرنگ برآیم؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.