۲۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹۱۶

ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم
یک رشته درین غمکده جز آه نرشتیم

چون آبله در زیر قدم راهروان را
بردیم بسر عمری و هموار نگشتیم

با گرمروی چون جرس از ناله شبگیر
یک خفته درین بادیه بر جای نهشتیم

از دانه ناگشته چه امید توان داشت؟
افسوس بود حاصل تخمی که نکشتیم

نقصان نکند هیچ کس از جود و سخاوت
در خوشه رسیدیم گر از دانه گذشتیم

از بوته به سیم و زر خالص نرسد نقص
با ما چه کند دوزخ اگر پاک سرشتیم

هر چند ز بی بال و پری خانه نشینیم
چون آهوی وحشت زده در دامن دشتیم

در مشق جنون گر چه سر آمد همه عمر
سطری که توان داد به دستی ننوشتیم

این آن غزل سعدی شیراز که فرمود
خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.