هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جنون ناشی از آن سخن می‌گوید. او عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند توصیف می‌کند که دنیا و مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهد. شاعر از ناآرامی درونی خود به دلیل عشق و از بی‌توجهی مردم به حقیقت عشق شکایت می‌کند. او همچنین از ملامت‌گران می‌خواهد که سکوت کنند و عشق را به عنوان راه نجات خود می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۱۸۸

اَدِرْ کَأًسی وَ دَعْنی عَنْ فُنُونی
جُنِنْتُ فَلا تُحَدِّثْ مِنْ جُنُونی

نه چون مانده‌‌‌‌ست ما را، نی چگونه
نَدانَم تو دِلاراما که چونی

رَأَیْتُ النّاسَ لِلدُّنْیا زَبونًا
وَ ذُقْتُ الْعِشْقَ فَالدُّنیا زَبُونی

مَتَرس از خَصْم و تو فارغ‌‌ همی‌باش
که عاشق هست آن بَحْرِ فُزونی

فَما لِلْخَلْقِ یا صاحی ظُهُوری
وَ ما لِلْخَلْقِ یا صاحی کُمُونی

اگر عشقم دَرونْ آرام گیرد
کجا بینَنْدَم این خَلْقِ بُرونی

وَ مادامَ الْهَویٰ یُغْلی فُوادی
فَلا تَطْمَعْ قَراری اَوْسُکُونی

اَیا نَفْسِ مَلامَت گَر، خَمُش کُن
که هم تو در ضَلالَت رَهْنِمونی

ضَلالُ الْعِشْقِ یا صاحی حَلالی
خَرابُ الْعِشْقِ یا صاحی حُصُونی

زِهی کَشتیِّ شاهانه که عشق است
که رانَنْدش دَرین دریایِ خونی

فَتَبْریزٌ وَ شَمْسُ الدّینِ قَصْدی
اُنادیهِمْ، خُذُونی اَوْصِلونی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.