هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، بیانگر ندامت و پشیمانی شاعر از عمری است که به بطالت گذرانده شده است. او با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات خود را درباره بی‌ثمری تلاش‌ها و نرسیدن به مقصود واقعی بیان می‌کند. شاعر از راستی و صداقت خود می‌گوید اما افسوس می‌خورد که با وجود بیداری، از اشتباهات خود درس نگرفته است. او همچنین به بی‌عدالتی‌ها و ناپایداری دنیا اشاره می‌کند و در نهایت، به اهمیت قرب الهی و قطع وابستگی‌های دنیوی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شعری قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۲۸

چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم
ما پیر به روشندلی صبح ندیدیم

یک بار نجست از دل ما ناوک آهی
از بار گنه همچو کمان گرچه خمیدیم

چون شمع درین انجمن از راستی خویش
غیر از سر انگشت ندامت نگزیدیم

افسوس که با دیده بیدار چو سوزن
خار از قدم آبله پایی نکشیدیم

چون لاله دلسوخته در گلشن ایجاد
بی خون جگر قطره آبی نچشیدیم

هر چند چو گل گوش فکندیم درین باغ
حرفی که برد راه به جایی نشنیدیم

از آب روان ماند بجا سبزه و گلها
ما حاصل ازین عمر سبکسیر ندیدیم

شد ناوک ما گر زدل سنگ ترازو
بر دوش کمان دست نوازش نکشیدیم

شد کوزه نرگس سر بی مغز حریفان
ما یک گل ازان گوشه دستار نچیدیم

اول ثمر پیشرسش قرب خدا بود
پیوند خود از هر چه درین باغ بریدیم

بیرون ننهادیم ز سر منزل خود پای
چندان که درین دایره چون چشم پریدیم

کردیم تلف عمر به غواصی این بحر
در هیچ صدف گوهر انصاف ندیدیم

صائب به مقامی نرسیدیم ز سستی
از خاک چو نی گرچه کمر بسته دمیدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.