۲۰۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹۲۹

سررشته مهر از می بیباک بریدیم
بی دردسر از سلسله تاک بریدیم

چون طفل یتیمی که ببرند ز شیرش
از دختر رز این دل غمناک بریدیم

تا چند به یک حال کسی را نگذارند؟
از باده گذشتیم (و) ز تریاک بریدیم

در سینه ز غیرت قدم آه شکستیم
سر رشته پیوند ز افلاک بریدیم

این گریه تلخ (و) رخ کاهی ثمر (چیست)
نه رنگ شراب و نه رگ تاک بریدیم

بر دوش نیفکنده به تاراج فنا رفت
هر جامه که از اطلس افلاک بریدیم

بس گریه افسوس که دنباله رو اوست
در غورگی این خوشه که از تاک بریدیم

از عشق گسستیم به صد خامی آغاز
صائب چه عبث خوشه ای از تاک بریدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.