هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه‌های روحانی و عرفانی خود سخن می‌گوید. او از دوری از بت‌پرستی و رسیدن به خداپرستی، شکستن توبه، عشق الهی، و جدایی از دنیای مادی می‌گوید. همچنین، از احساس مستی معنوی و رهایی از هوشیاری دنیوی سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و خرابات ممکن است نیاز به توضیح بیشتری برای مخاطبان جوان‌تر داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۴۷

از جام بیخودی کرد ساقی خداپرستم
بودم ز بت پرستان تا از خودی نرستم

راهی که راهزن زد یک چند امن باشد
ایمن شدم ز شیطان تا توبه را شکستم

ساقی و باده من از سینه جوش می زد
روزی که بود مطرب از نغمه الستم

زان دم که عشق او بست از نیستی میانم
ز نار تازه ای شد احرام هر چه بستم

با دست در کف تن تا در خمار باشم
دارم تمام عالم روزی که نیم مستم

از خود مرا برون بر، تا کی درین خرابات
مستی و هوشیاری سازد بلند و پستم؟

از صحبت گرانان در زیر سنگ بودم
جز گوشه دل خود در هر کجا نشستم

از نوخطان گسستم سررشته محبت
زان دم که صائب آمد زلف سخن به دستم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.