هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رهایی از دنیای پر از وحشت و درد سخن می‌گوید. او با کنار گذاشتن تعلقات و دل‌بستگی‌های دنیوی، به روشنایی و آزادی درونی رسیده است. با وجود تجربه‌های تلخ و شیرین زندگی، به این درک رسیده که آشنایی با دیگران سودی برایش نداشته و تنها درد و رنج به همراه آورده است. او از عشق و آرزوهای گذشته گذر کرده و اکنون به آرامشی نسبی دست یافته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی از روابط انسانی و قطع تعلقات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۵۶

به وحشت ز دنیا سلامت گزیدم
به دامن کشیدن گل از خار چیدم

حجاب دل و دیده روشنم شد
چو نرگس به جز پشت پا هر چه دیدم

ز آزادگی جمله تن دست گشتم
که چون سرو دامن ز گلزار چیدم

برآوردم از جیب هر روزنی سر
به هر کوچه چون مهر تابان دویدم

امیدم ز مشق جنونی که کردم
به آن مد آهی است کز دل کشیدم

زهستی جدا شو که این راه را من
به مقراض قطع تعلق بریدم

به یک فرد بسته است صد دفتر اینجا
به خود تا رسیدم به عالم رسیدم

ازان گشت شیرین چو گوهر کلامم
که از بحر هر تلخ و شوری چشیدم

ازان شیر گیرم که در عهد طفلی
ز بی شیری انگشت خود را مکیدم

ادب بود منظور، نه تن پرستی
اگر خار راه تو از پا کشیدم

تو با هر که خواهی برو آشنا شو
که من خیری از آشنایی ندیدم

نصیب من از قرب این لاله رویان
بساطی است کز داغ بر سینه چیدم

مرادم تو بودی ز سیر و اقامت
ز هر جا گذشتم، به هر جا رسیدم

مده صائب از دست دامان وحشت
که من از رمیدن چنین آرمیدم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.