۳۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹۵۵

چین ز جبین در مقام جنگ گشایم
همچو فلاخن بغل به سنگ گشایم

دوست کنم خصم را به چرب زبانی
جوی شکر از رگ شرنگ گشایم

روی نتابم ز حرف سخت حریفان
سینه چو آیینه پیش سنگ گشایم

خار مغیلان کشید از آبله ام دست
این گره از ناخن پلنگ گشایم

ماهی ریگ روان وادی فقرم
کی دهن حرص چون نهنگ گشایم

من که دلم صائب از نشاط گرفته است
کی ز قدحهای لاله رنگ گشایم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.