هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس تنهایی، بیگانگی و دوری از معانی و الفاظ آشنا سخن می‌گوید. او خود را مانند مرغی فارغ‌البال در باغ توصیف می‌کند که مقصدی ندارد و مانند موج در حال حرکت است. شاعر از ملامت‌های دیگران رهایی ندارد و خود را مانند مومیایی می‌داند. با این حال، او خود را مانند سروی تازه و شاد توصیف می‌کند که از بینوایی رنج نمی‌برد. در نهایت، شاعر بیان می‌کند که در بزم زندگی، بی‌نیاز است و از دلها گدایی نمی‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند تنهایی و بیگانگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۵۸

ازان زلف یک مو جدایی ندارم
ازین دام فکر رهایی ندارم

من آن معنی دور گردم جهان را
که با هیچ لفظ آشنایی ندارم

درین باغ آن فارغ البال مرغم
که مقصد چو تیر هوایی ندارم

به بال محیط است چون موج سیرم
شکایت زبی دست و پایی ندارم

شدم مومیایی ز بس چرب نرمی
ز سنگ ملامت رهایی ندارم

رخ تازه من چو سروست شاهد
که اندوهی از بینوایی ندارم

ازان راه بیگانگی می سپارم
که من طالع از آشنایی ندارم

به گفتار خوش می کنم وقت مردم
اگر ناخن دلگشایی ندارم

من آن بی نیازم درین بزم صائب
که همت ز دلها گدایی ندارم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.