هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی سخن می‌گوید. او از غم و اندوهی که عشق به او تحمیل کرده است، شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که ای کاش وجودش نبود. شاعر به لطف و محبت معشوق اشاره می‌کند و از خود به عنوان فردی ناچیز در برابر عظمت معشوق یاد می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و او را از این درد نجات دهد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۹۳

غَدَرَالْعِشْقُ فَزَلَّتْ قَدَمی
مَزَجَ الْفُرْقَةُ دَمْعی بِدَمی

وَ حَنَی الْقَلْبُ بِما اَوْرَثَنی
نَدَمًا فی نَدَمٍ فی نَدَمِ

کَرِهَ الْحِبُّ وُجُودی وَ نَآی
اَسَفًا لَیْتَ وُجُودی عَدَمی

وَ سَقَی الصَّبُّ وَ قَدْ اَسْکَرَنی
شَرِبَ الْقَلْبُ وَ ما ذاقَ فَمی

ای صَنَم لُطفِ تورا می‌دانم
نِیَم ای دوست، بِدان حَد عَجَمی

زِ لَطیفیِّ تو، گَر شُکرِ تورا
بدل اندیشَم، تَرسَم بِرَمی

من کِه باشم؟ که تو بر تَختِ جَمال
حَسرتِ شاه و سپاه و حَشَمی

مَنِه انگشتْ تو بر حَرفِ کَژَم
من اگر حَرفِ کَژَمْ تو قَلَمی

سَبَق الْجودُ وجودی قِدَمًا
مِنْکَ، یا اَنْتَ وَلِیُ النِّعَمِ

به حَقِ جودِ وجودَت که مَبُر
زِ منِ‌‌ بی‌دل و هٰذا قَسَمی

لٰا تُبِحْ قَتْلی بِالصَّدِّ وَصِلْ
وَ اَجِرْنی، اَنَا صَیْدُ الْحَرَمِ
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.