۲۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۰۳

بر سبکروحان گران نبود بپا برخاستن
بر گرانجانان بود مشکل ز جا برخاستن

سرفرازی می فزاید آتش سوزنده را
پیش پای هر خس و خاری بپا برخاستن

خوشنماتر در نگین دان از نشست گوهرست
از بزرگان گران تمکین ز جا برخاستن

حیرت رخسار آتشناک آن جان جهان
برد از یاد سپند من ز جا برخاستن

می رساند یک نفس بنیاد هستی را به آب
چون حباب از جا به امداد هوا برخاستن

می شود با خاک یکسان از طمع نفس خسیس
از سر راه است مشکل بر گدا برخاستن

جذبه ای عشق در کار من افتاده کن
کز سر دنیا شود آسان مرا برخاستن

برندارد عفو اگر از دوش ما بار گناه
سخت دشوارست در محشر ز جا برخاستن

سبزه زیر سنگ صائب راست نتوانست شد
با گرانجانی بود مشکل ز جا برخاستن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.