۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۰۴

چون صدف تا چند پیش ابر دست افراشتن؟
اشک حسرت را فرو خوردن، گهر پنداشتن

چند پیش صبح بردن آبروی اشک و آه؟
در زمین شور تا کی تخم ریحان کاشتن؟

خیمه بیرون زن ز هستی، تا توانی چون حباب
در ته یک پیرهن با بحر صحبت داشتن

تخم رنجش در زمین دوستی پاشیدن است
شکوه احباب را پوشیده در دل داشتن

تا کمان آسمان در زه بود تقدیر را
از تهی مغزی است گردن چون هدف افراشتن

صائب از خاک عدم شکر اگر حاصل شود
از لب جانان تمتع می توان برداشتن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.