هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و وفاداری به معشوق خود سخن میگوید. او معشوق را به عنوان طبیب، حبیب، لباس، غذا، شراب، انیس و خلاصه خود در زمانهای سخت توصیف میکند. شاعر همچنین از تسلیم و اطاعت کامل در برابر معشوق و عشق بیپایان خود به او سخن میگوید. در بخشهایی از شعر، شاعر از درد فراق و بلایا میگوید و بیان میکند که حتی در این شرایط نیز قلبش در وفاداری به معشوق ثابت است. در نهایت، شاعر از دیدار دوباره با معشوق و احساسات شدید خود در این لحظه سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم موجود در شعر نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارند تا به درستی درک شوند. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.
غزل شمارهٔ ۳۲۰۰
هٰذا طَبیبی، عِنْدَ الدَّوآءِ
هٰذا حَبیبی، عِنْدَ الْوَلاءِ
هذا لِباسی، هذا کِناسی
هذا شَرابی، هذا غِذایی
هذا اَنیسی، عِنْدَالْفِراقِ
هذا خَلاصی، عِنْدَ الْبَلاءِ
قالوا تَسَلّیٰ، حاشا وَ کَلّٰا
قَلْبی مُقیمٌ، وَسْطَ الْوَفآءِ
اِنْ کانَ اَحْمَدْ، قَلْبی تَعَمَّدْ
روحی فِداهُ، عِنْدَ الْفَنآءِ
اِنْ کانَ شاکی، یَبْغی هَلاکی
سَمْعًا وَ طاعَهْ ذا مُشْتَهایی
هذا سِلَحْدار، لایَدْخُلُ الدّار
اِلّا بِدینارِ، عِنْدَ الْابآءِ
مَوْتی حَیاتی، حَصْدی نَباتی
حَبْسی نَجاتی، مَقْتی بَقایی
یا مَنْ یَلُمْنی، مالَک وَ مالی
صَبْری مُحالٌ فِی الْاِتِّقآءِ
روحی مُصیبٌ، قَلْبی مُصافٌ
صَبْری مُذابٌ، فی حَرِّنایی
اِنّا نَسینا، ما قَدْ لَقینا
لَمّا رَأَیْنا، بَدْرَ الضّیآءِ
یا ذافُنونی، اَبْصِرْ جُنُونی
فَوْقَ الظُّنونِ، خَرْقَ الْحَیاءِ
امروز دِلْبَر، یک بارِ دیگر
آمد که گیرد، مُرغِ هوایی
گَر او پَذیرد، دَه دَه بِگیرد
لیکِن بَخیل است، در رُخ نِمایی
بر گِردِ دِلْبَر، پانصد کبوتر
پَر میفَشانَند، بَهرِ گُوایی
ای نیم مُرده، پَرّان شو این جا
کین جا نَمانَد، بیاِشْتِهایی
مَستانِ کَم زَن، رَسْتند از تَن
دُزدَم گِلیمی، من از کِسایی
هٰذا حَبیبی، عِنْدَ الْوَلاءِ
هذا لِباسی، هذا کِناسی
هذا شَرابی، هذا غِذایی
هذا اَنیسی، عِنْدَالْفِراقِ
هذا خَلاصی، عِنْدَ الْبَلاءِ
قالوا تَسَلّیٰ، حاشا وَ کَلّٰا
قَلْبی مُقیمٌ، وَسْطَ الْوَفآءِ
اِنْ کانَ اَحْمَدْ، قَلْبی تَعَمَّدْ
روحی فِداهُ، عِنْدَ الْفَنآءِ
اِنْ کانَ شاکی، یَبْغی هَلاکی
سَمْعًا وَ طاعَهْ ذا مُشْتَهایی
هذا سِلَحْدار، لایَدْخُلُ الدّار
اِلّا بِدینارِ، عِنْدَ الْابآءِ
مَوْتی حَیاتی، حَصْدی نَباتی
حَبْسی نَجاتی، مَقْتی بَقایی
یا مَنْ یَلُمْنی، مالَک وَ مالی
صَبْری مُحالٌ فِی الْاِتِّقآءِ
روحی مُصیبٌ، قَلْبی مُصافٌ
صَبْری مُذابٌ، فی حَرِّنایی
اِنّا نَسینا، ما قَدْ لَقینا
لَمّا رَأَیْنا، بَدْرَ الضّیآءِ
یا ذافُنونی، اَبْصِرْ جُنُونی
فَوْقَ الظُّنونِ، خَرْقَ الْحَیاءِ
امروز دِلْبَر، یک بارِ دیگر
آمد که گیرد، مُرغِ هوایی
گَر او پَذیرد، دَه دَه بِگیرد
لیکِن بَخیل است، در رُخ نِمایی
بر گِردِ دِلْبَر، پانصد کبوتر
پَر میفَشانَند، بَهرِ گُوایی
ای نیم مُرده، پَرّان شو این جا
کین جا نَمانَد، بیاِشْتِهایی
مَستانِ کَم زَن، رَسْتند از تَن
دُزدَم گِلیمی، من از کِسایی
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.